اهورا خان مااهورا خان ما، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 25 روز سن داره
آریا خان ماآریا خان ما، تا این لحظه: 7 سال و 9 ماه و 1 روز سن داره
شاهانشاهان، تا این لحظه: 4 سال و 8 ماه و 25 روز سن داره

دردونه های من

گاهی...

گاهی دلم میگیرد ...   گاهی به یاد نوزادیت دلتنگ میشوم   گاهی باور نمیکنم این فرشته مهربون پسر من است   گاهی از خودم ناراحتم که نکند مادر خوبی نباشم   گاهی از شدت عشق تو به خودم میبالم   گاهی انقدر وابسته ات میشوم که نمیخواهم لحظه ای ازم دور باشی   سلام پسر نازنینم خوبی قربونت بشم؟الان که دارم اینارو مینویسم روزهای آخر ماه رمضانیم.مامان هم کلی زحمت کشید ده تا روزه گرفت چندشب پیش واسه افطار کلی مهمون داشتیم خیلی خسته شدم ولی بیشتر خوش گذشت.تو هم اصلا اذیت نکردی ولی موقع شام نق میزدی و مامانو یخورده عصبی کردی دیش...
16 مرداد 1392

مادرانه من

پسر عزیزم  عزیز دلم این روزهایی که میگذره خیلی واسم قشنگ و شیرین ترن.شیرینن چون تو کنارمی و داری کم کم بزرگ میشی و من شاهد این لحظه های زیبا هستم.خیلی بیشتر از قبل میفهمی و دوست داشتنتو نشون میدی همه رو دوست داری بخصوص مامان و بابارو خیلی بیشتر از سنت رفتار میکنی و مارو مات و مبهوت خودت میکنی،اون لحظه نمیدونم چیکار کنم یا چطوری خوشحالیمو بیان کنم و فقط و فقط خدارو شکر میکنم عزیزکم خیلی مهربونی و به همه مهربونی میکنی همه عاشق این رفتار تو شدن  پسر 19 ماهه ی من تو ذره ای منو اذیت نکردی منم که کم طاقتم و درکت نمیکنم و زود عصبی میشم دعوات میکنم اما به دقیقه نمیکشه و از دلت درمیارم  ...
22 تير 1392

بدون عنوان

دوست عزیز سولماز متاسفانه آدرس وبتو اشتباه گذاشته بودی و من نتونستم بیام و رمزو بهت بدم لطفا اگه دوباره به وبم سر زدی آدرس وبلاگتو واسم بذار ...
15 تير 1392

مسابقه وبلاگی

سلام دوستای گلم اهورا پسر ما در جشنواره تابستانه نی نی وبلاگ با موضوع نی نی شکمو شرکت کرده منو اهورا رو خوشحال میکنید بهش رای بدید چون به رای شما احتیاج داره لطفا کد 150 رو به شماره   200 8080 2000   پیامک کنید ممنون از لطفتون ...
7 تير 1392

فرشته کوچولوی من

شادی خونمون سلام   اهورای مامان این چندروز خیلی شیرین زبون شدی و خیلی کارای خوشمزه و بزرگتر از سنت انجام میدی نمیدونم کِی و چجوری یاد گرفتی ولی وقتی شیرین زبونی میکنی میخوایم بخوریمت چندروزه یاد گرفتی اسم خودتو صدا میکنی و با یه لحن خیلی نازی میگی اَهوآ میگم بگو حمام میگی حمّا بعدشم فوری میگی آبا یا آبی یعنی آب بازی باباجعفر(بابای بابا) وقتی صداش میاد یا میبینیش فوری میگی آبا همدم مامان یه مدته تو فکرم از پوشک بگیرمت و با بابایی تصمیم گرفتیم یک ماه دیگه شروع کنی م امیدوارم از پسش بربیام البته میدونم خودت خیلی همکاری میکنی پسر باهوش من متوجه همه ی حرفامون میشی و ه...
2 تير 1392

مسابقه وبلاگی

مهساجون مامان مرسانا از این که منو دعوت کردی به این بازی ممنونم    1 - بزرگ ترین ترس زندگی شما؟  موفق نبودن در آینده 2 - اگه 24 ساعت نامرئی میشدی چیکار میکردی؟ میرفتم خونه یه بنده خدایی ببینم چیکار میکنه 3 - اگه غول چراغ جادو توانایی بر آورده کردن یه آرزوی 5 الی 12 حرفی شما رو داشته باشه اون آرزو چیه؟ موفقیت همیشگی 4 - از میان سگ - اسب - گربه - عقاب و پلنگ کدام را دوست داری؟ حس میکنم اسب 5 - کارتون مورد علاقه دوران کودکی؟ آنه شرلی با موهای قرمز  6- در پختن چه غذایی تبحر ندارید؟ ته چین 7 - اولین واکنش شما موقع عصبانیت؟ دادوبیداد 8 ـ با مرغ - اورانیوم - دریا و ...
31 خرداد 1392

عکسای شیرین عسل

سلام همه کس مامان خیلی خوشمزه شدیاااا فندوقی هرچی بهت میگیم گوش میکنی وقتی میگم به چیزی دست نزن نمیزنی و خیلی بامزه فقط نگاش میکنی.همچنان عاشق بابایی و ازش جدا نمیشی صبحای زود زودتر از ما بیدار میشی و میشنی بالای سر بابا و منتظر میشی تا بیدار بشه و با خودش ببرتت مغازه یه وقتایی هم هرچی منتظر میشی میبینی خبری نیست شروع میکنی به بوس کردن بابا تا با اینکارت بیدارش کنی بابا هم بیدار میشه و آمادت میکنه و با خودش میبرتت مامانی هم میخوابه تا لنگ ظهر(شوخی) غذاخوردنت هم خداروشکر یه مدته خوب شده و همه چی میخوری و مامان از این بابت خیلی خوشحاله تو خونه یه همدم دوست داشتی هستی واسه مامان.اصلا مزاحم کارا...
31 خرداد 1392