گاهی...
گاهی دلم میگیرد...
گاهی به یاد نوزادیت دلتنگ میشوم
گاهی باور نمیکنم این فرشته مهربون پسر من است
گاهی از خودم ناراحتم که نکند مادر خوبی نباشم
گاهی از شدت عشق تو به خودم میبالم
گاهی انقدر وابسته ات میشوم که نمیخواهم لحظه ای ازم دور باشی
سلام پسر نازنینم
خوبی قربونت بشم؟الان که دارم اینارو مینویسم روزهای آخر ماه رمضانیم.مامان هم کلی زحمت کشید ده تا روزه گرفت
چندشب پیش واسه افطار کلی مهمون داشتیم خیلی خسته شدم ولی بیشتر خوش گذشت.تو هم اصلا اذیت نکردی ولی موقع شام نق میزدی و مامانو یخورده عصبی کردی
دیشب اومدیم خونه مامان جون و با مامانی و خاله رفتیم بیرون و کلی خرید کردیم خیلی خوش گذشت تو هم انقد بازیگوشی میکردی که نگو کلی دوست هم سن و سال خودت پیدا کردی
هرچی هم میدیدی دلت میخواست از خوراکی تا لباس و اسباب بازی مامان هم واست میخرید قربونت برم
خلاصه عزیزکم خیلی شیرین شدی هرچی میگیمو میفهمی هرکاری بهت میگمو انجام میدی و کلی دلبری میکنی
پسر مهربونم ایشاا... این دفه میامو کلی واست مینویسم اخه الان خونه مامانی هستیم و واسه افطار خاله طاهر اینا میخوان بیان باید کمک مامانی و خاله کنیم
چندتا عکس از این روزا واست میذارم عشقم
پسر نازم تو همه ی دنیای منو بابایی هستی خیلی دوستت داریم مهربون کوچولو
ادامه مطلب
عزیز دلمممممم ببین دوست بابایی چه شکلیت کرده
الهی قربونت بشم با این تیپ کولی مانندت
اهورا و پریا
کفشاتو عشقههههه
اینم دختر عمه
عزیز دلم داره با تلفن صحبت میکنه
فشن شدی عشقم؟
اولین روز ماه رمضون و اولین سفره افطاری خونه مادرجون(مامان بابا)