اهورا خان مااهورا خان ما، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 4 روز سن داره
آریا خان ماآریا خان ما، تا این لحظه: 7 سال و 8 ماه و 11 روز سن داره
شاهانشاهان، تا این لحظه: 4 سال و 8 ماه و 4 روز سن داره

دردونه های من

تولد کفشدوزکیه اهورای ما از نگاه دوربین

تولد کفشدوزکی جوجومون من اومدم با یه عالمه عکس اول از همه یه تشکر خاص میکنم از همسر مهربان و دلسوزم که این مدت پا به پای من همه ی تلاششو کرد تا من تولد پسرمونو اونجوری که میخوام برگذار کنم.ازت ممنونم بابت تمام زحمتهایی که کشیدی.مرسی عزیزم دوم خیلی ممنونم از دوست عزیزم که وقتشو میذاشت و کمک من میکرد و کمال تشکرو از دوست وبلاگیم دارم که خیلی از تولد دختر نازش ایده گرفتمو استفاده کردم بالاخره تولد پسر کوشولوی ما هم با خوبی و خوشی برگذار شد و اون روز یکی از بهترین روزای عمر من بود و خیلی بهم خوش گذشت امیدوارم به مهمونای عزیزمون هم خوش گذشته باشه پسر عزیزم خیلی آقایی فدات بشم که اصلا اذیت نکرد...
23 آذر 1392

تولد مهربون ترین پسردنیا مبارک

اهورای من میلاد تو شیرین ترین بهانه ایست که می توان با آن به رنج های زندگی هم دل بست و در میان این روزهای شتابزده عاشقانه تر زیست میلادتو معراج دست های من است وقتی که عاشقانه تولدت را شکر می گویم   پسر عزیزتر از جانم امروز روز میلاد توست دوسال از باهم بودنمون گذشت دوسال شیرین و پر از عشق تک تک این روزها واسم پراز خاطرس من کامل تر شدم با وجود تو عاشق تر شدم با عشق تو با وجود تو زندگیمون یه معنای دیگه گرفته عزیزم معنی واقعی عشق           امیرمهدی مهتا ...
28 آبان 1392

روزهای ما و پسملیمون(تولد فاطمه کوچولو)

سلام به قندعسلم پسر عزیزم یه چندوقتیه از شیر گرفتمت هم شیر خودم هم شیر خشکو دیگه بهت نمیدم فقط شبا موقع خواب شیر پاستوریزه میخوری و میخوابی.باورم نمیشه به این راحتی با موضوع کنار اومدی البته اوایل یکم عصبی شده بودی که الان خوب شدی خداروشکر غذاخوردنت هم بهتر شده چندروز پیش تولد دختر عمه زهره بود خیلی خوب بود کلی بازی کردی و بهت خوش گذشت کلی دلبری کردی و رقصیدی موقع کیک بریدن سرت خورد به میز و یه عالمه گریه کردی الهی بمیرم برات دردونه من، قبلا منو بابایی رو آما و آبا صدا میزدی اما چندوقتیه مامانو بابا صدامون میکنی عشقم.قربون تلفظت بشم من هر مردی رو میبینی میگی آقا سوار تاکسی که میشم یکی دوبار میگی...
14 آبان 1392