فرشته کوچولوی من
شادی خونمون سلام
اهورای مامان این چندروز خیلی شیرین زبون شدی و خیلی کارای خوشمزه و بزرگتر از سنت انجام میدی نمیدونم کِی و چجوری یاد گرفتی ولی وقتی شیرین زبونی میکنی میخوایم بخوریمت
چندروزه یاد گرفتی اسم خودتو صدا میکنی و با یه لحن خیلی نازی میگی اَهوآ
میگم بگو حمام میگی حمّا بعدشم فوری میگی آبا یا آبی یعنی آب بازی
باباجعفر(بابای بابا) وقتی صداش میاد یا میبینیش فوری میگی آبا
همدم مامان یه مدته تو فکرم از پوشک بگیرمت و با بابایی تصمیم گرفتیم یک ماه دیگه شروع کنیم امیدوارم از پسش بربیام البته میدونم خودت خیلی همکاری میکنی پسر باهوش من
متوجه همه ی حرفامون میشی و هرچی بهت میگم میفهمی و انجام میدی
هروقت کار بد میکنی وقتی دعوات میکنم میگم برو خیلی مظلومانه سرتو میندازی زیرو میری یه گوشه و تا بهت نگم نیا نمیای اونموقعس که من تو دلم کلی قربون صدقت میرمو فدات میشم بعداز قهرمونم میای انقد بوسم میکنی تا باهم دوست بشیم نمیدونی چقد مهربونی
بریم ادامه مطلب با کلی عکس...
با عمه ها اومدیم شام بیرون جنابعالی هم روی میز نشستی
خلاصه مامانی شدی متخصص گوشیهای لمسی
بیچاره عمه گوشیش یکسره دست تو بود هیچی هم نمیگفت
قربون فرم صورتت
جون دلممم
بعداز شام اومدیم پارک یه دختره نشسته بود رو تاب گریه میکردی که بلند شه
بعدشم بدو بدو رفتی دنبال عمه
عاشق ماشین سواری هستی عزیزم
عشقولانت با پریا
دیروز متوجه شدم آب سرد کن یخچال درست کار نمیکنه و همش یخ بسته مجبور شدم یخارو شکستم تو هم تند تند یخا رو بر میداشتی مینداختی تو سینک نمیدونم از کجا فهمیدی عشق مامان
دستات یخ کرده بودن عزیز مهربون من
پسر قرتی منه دیگه
کلی کیف میکنی هندزفری تو گوشت باشه
داری به خاله و مامانی نگاه میکنی و خودتو نشون میدی
امروز صبح پای لپ تاپ بودم که یهو دیدم
بعله آقا بس که خسته بوده همونجوری خوابش برده بوده
الهی بمیرم که هواسم بهت نبود
اینم بعداز این که گذاشتمت سر جات صورتت دون دون قرمز شده بود جای پارچه مبل مونده بود روش
دیشب باهم جلوی تلوزیون فیلم میدیدم که قندعسل من خوابش برد
اینم یه مدل خوابیدن دیگه چیه مگه
خودت با خودت درگیری