اهورا خان مااهورا خان ما، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 27 روز سن داره
آریا خان ماآریا خان ما، تا این لحظه: 7 سال و 9 ماه و 3 روز سن داره
شاهانشاهان، تا این لحظه: 4 سال و 8 ماه و 27 روز سن داره

دردونه های من

فرشته کوچولوی من

1392/4/2 17:29
نویسنده : مامان سمیرا
825 بازدید
اشتراک گذاری

شادی خونمون سلام

 

اهورای مامان این چندروز خیلی شیرین زبون شدی و خیلی کارای خوشمزه و بزرگتر از سنت انجام میدی نمیدونم کِی و چجوری یاد گرفتی ولی وقتی شیرین زبونی میکنی میخوایم بخوریمت

چندروزه یاد گرفتی اسم خودتو صدا میکنی و با یه لحن خیلی نازی میگی اَهوآ

میگم بگو حمام میگی حمّا بعدشم فوری میگی آبا یا آبی یعنی آب بازی

باباجعفر(بابای بابا) وقتی صداش میاد یا میبینیش فوری میگی آبا

همدم مامان یه مدته تو فکرم از پوشک بگیرمت و با بابایی تصمیم گرفتیم یک ماه دیگه شروع کنیم امیدوارم از پسش بربیام البته میدونم خودت خیلی همکاری میکنی پسر باهوش من

متوجه همه ی حرفامون میشی و هرچی بهت میگم میفهمی و انجام میدی

هروقت کار بد میکنی وقتی دعوات میکنم میگم برو خیلی مظلومانه سرتو میندازی زیرو میری یه گوشه و تا بهت نگم نیا نمیای اونموقعس که من تو دلم کلی قربون صدقت میرمو فدات میشم بعداز قهرمونم میای انقد بوسم میکنی تا باهم دوست بشیم نمیدونی چقد مهربونی...

 

بریم ادامه مطلب با کلی عکس...

 

.

با عمه ها اومدیم شام بیرون جنابعالی هم روی میز نشستی.

.

خلاصه مامانی شدی متخصص گوشیهای لمسی.

.

بیچاره عمه گوشیش یکسره دست تو بود هیچی هم نمیگفت.

.

قربون فرم صورتت .

.

جون دلممم.

.

بعداز شام اومدیم پارک یه دختره نشسته بود رو تاب گریه میکردی که بلند شه.

.

بعدشم بدو بدو رفتی دنبال عمه.
.

عاشق ماشین سواری هستی عزیزم.

.

عشقولانت با پریا.

.

دیروز متوجه شدم آب سرد کن یخچال درست کار نمیکنه و همش یخ بسته مجبور شدم یخارو شکستم تو هم تند تند یخا رو بر میداشتی مینداختی تو سینک نمیدونم از کجا فهمیدی عشق مامان..

.

دستات یخ کرده بودن عزیز مهربون من.

.

پسر قرتی منه دیگه.

.

کلی کیف میکنی هندزفری تو گوشت باشه.

.

داری به خاله و مامانی نگاه میکنی و خودتو نشون میدی.

.

امروز صبح پای لپ تاپ بودم که یهو دیدم.

.

بعله آقا بس که خسته بوده همونجوری خوابش برده بوده.

.

الهی بمیرم که هواسم بهت نبود.

.

اینم بعداز این که گذاشتمت سر جات صورتت دون دون قرمز شده بود جای پارچه مبل مونده بود روش.

.

دیشب باهم جلوی تلوزیون فیلم میدیدم که قندعسل من خوابش برد.

.

اینم یه مدل خوابیدن دیگه چیه مگه.

.

خودت با خودت درگیری .

.

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (8)

مريم مامان نيكان
30 خرداد 92 16:35
سلام يه انتقاد متاسفانه انقدر تم وبلاگتون و شكلك قلبها شلوغه كه چشم آدم رو ميزنه
مامان اهورا
31 خرداد 92 11:53
عزیزم این پستتو اصلا نتونستم بخونم فونت قلم خیلی ناخواناس. یه کاریش بکن
مامان طه
31 خرداد 92 14:48
سلام سمیرا جان منم تبریک میگم سعود تیم ملی رو قربونت پسری ببوسش
مامان طه
31 خرداد 92 19:28
سمیرا جونم بیا بروزم
مامان اهورا
1 تیر 92 9:01
عزيز دل خاله .قوربونت برم با اون فرم خوابيدنت . مثل اهورا ميخوابه. اهورا هم اينجوري خيلي ميخوابه.دلم كباب شد واسه صورتش كه جاي مبل مونده بود روش


عزیز دلمی شهرزاد جون قربون دلت بشم چنددقیقه بعدش خوب شد
زهرا(✿◠‿◠)
1 تیر 92 17:07
الایی بگردمممممممممم
چه بامزززه هم خوابش برده بوووود...
این مدلیش و دیدگه ندیده بودم!!!
قربون صورت قرمزت


فدات بشم زهرا جون
نمیدونی چقد خندیدم ولی در عین حال کلی هم عذاب وجدان داشتم
خدا نکنه عزیزم
مامان طه
4 تیر 92 12:51
سمیراجان بروزم
شقایق
22 تیر 92 12:27
سلام سمیرا خوبی؟ ادامه مطلب این پستت چون قالبت مشکیه نوشته هاش معلوم نیست درستش کن