علی اصغر من
علی اصغر کوچولوی من
سلام مامانی جون قربون صورت ماهت بشم.دیروز به آرزوم رسیدم که علی اصغرت کنم
چندروز پیش خونه بابابزرگ بودیم که عمه بابایی اومد و لباس علی اصغر واست آورده بود آخه از خیلی وقت پیش میگفت من این لباسو میخرم واسش.صبح همایش شیرخوارگان تند تند آمادت کردیمو منتظر عمه بابا شدیم که بریم همایش.نمیدونی وقتی لباس علی اصغرو تنت کردم چقد ماه شدی با بابا کلی قربون صدقت میرفتیم
وقتی رسیدیم کلی نی نی علی اصغر دیدم خیلی ذوق کردم خیلی قشنگ بود.همه از دور باهات بازی میکردن بعضیا هم میومدن بغلت میکردنو ازت عکس میگرفتم از بس شیرین و خوردنی شده بودی
برگشتنه هم رفتیم خونه مامان لعیا(مامان بزرگ بابا) اونا هم با دیدنت خیلی خوشحال شدن مخصوصا که علی اصغر هم شده بودی.بابا شعبون گفت روز تعزیه میبرت و تو هم یه نقشی تو تعزیه داشته باشی.قربون نقشت بشم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی