اهورا خان مااهورا خان ما، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 24 روز سن داره
آریا خان ماآریا خان ما، تا این لحظه: 7 سال و 9 ماه سن داره
شاهانشاهان، تا این لحظه: 4 سال و 8 ماه و 24 روز سن داره

دردونه های من

پسر شیطون من

1391/4/30 17:45
نویسنده : مامان سمیرا
1,195 بازدید
اشتراک گذاری

غغغ   للل

ما و پسملی

دیشب مهمون داشتیم عمه و دختر عمه و دامادشون اومده بودن خونمون البته عمه بزرگه!مامان جون اینا هم بودن.خاله منصوره(دخترعمه) تازه زایمان کرده و یه دخمل با مزه داره کهد ل روزشه و همش شیر میخورد و یه لحظه هم امون نمیدادس خاله منصوره طفلی نمیتونست زیاد شیرش بده و یکم ناخوش بود و به خاطر همین مامانی یه کوچولو شیرش دادد

تو هم انقد اذیت میکردی که نگووووووز خلاصه نمیدونستم به تو برسم یا به غذا یا مهمونا؟؟؟ مامان جون تورو نگه میداشت دستش درد نکنه تو هم یکسره غُر میزدی که باید بغل باشی43 بعداز شام که مهمونا رفتن با خاله و مامان جون نشستیم باقالی و لوبیا سبز پاک کردیم آخه گفته بودم خاله یه عالمه واسمون گرفته بود جیگر مامان هم بیکار نبود این وسط، یا مزاحم بابایی میشدی یا همش تو دستو پای ما بودی1 طفلی بابایی میخواست یه دل سیر با کامپیوتر بازی کنه اما ووروجکم نذاشت!

آخرشب بود دیگه بابایی به کامپیوتر ور میرفت2 مامان جون دراز کشیده بود و خاله هم با لپ تاپ فیلم نگاه میکرد منو تو مونده بودیم تنها.یکم بازی کردیمو خوابت برد ن

فیلم خاله هم تموم شد و منم تو اوج خواب آلودگی با لپ تاپش رفتم نی نی سایت ههههههه

یه چرخی زدمو بعد اومدم وبلاگ تو! کار خیلی مهمی که کردم قالب وبلاگتو عوض کردم3

دیگه میخواستم خاموش کنم بخوابم ولی دلم نمیومد آخه مگه این نی نی سایت ول میکنه آدموض بعداز کلی خمیازه رفتم به سوی لا لار

ات

صبح که بیدار شدم دیدم فندوقم بیداره و داره با موهای مامانش بازی میکنه الهی قربونت بشم مامانیلب بعد دوست باباجون اومدن خونمون واسه یه مساله ای و تا رفتن دیگه نزدیک ظهر بود و از اونجایی که مامانی نمیتونه امسال روزه بگیره ناهار خوردیم  دوباره نشستیم پای کامپیوتر آخه بابایی یه بازیه خیلی باحال نصب کرده آدمو معتاد خودش کرده دذ

تا همین الان هم مشغول شیطنت و خرابکاری بودی که با بد بختی خوابوندیمت

خب دیگه این بود ماجرای دیشب تا امروز ما ئود

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (21)

مهسا
30 تیر 91 18:03
نایسل خانم
30 تیر 91 20:20
سلام عزیزم مرسی بهم سسر زدی منم لینکت کردم خوشگلممممم ایشالا دوستای خوبی بشیم
بابای امیرحسین
30 تیر 91 20:46
سلام
خوش به حال بابای اهورا!! اگه بازیش به درد ماتازه باباها هم میخوره به ماهم معرفی کنه!
نی نی سایتم که تبدیل شده به یه معضل!!!! منبع اطلاعات ما هممش شده حضرت نی نی سایت!!من یه مدتیه دنبال بابی(بر وزن مامی) سایتم اما نداریم. اگه بابای اهورا پاکاره بیا درست کنیم کم نیاریم!!!


سلام بابایی
ههههههه بابای امیرحسین بازیش فکریه اگه اهلش هستی اسمشو میدم بهت
بابای اهورا که تا اسم نی نی سایت میاد فرار میکنه از بس من یکسره اونجام
منم دنبال بابی سایت بودم اما نیافتم!
مرسی که بهمون سر زدی
مامانی
30 تیر 91 22:37
پس حسابی خوش گدشته ها سمیرا جونم بروزم
مامانی
30 تیر 91 23:53
به نظرم یه روز بگیر امتحان کن دیدی شیرت کم شد دیگه نگیر خوبه؟


**************************************************
مامانی شیرم زیاد زیاد نیست ولی احتمالا بتونم بگیرم
مامان محمد صادق(زهرا)
31 تیر 91 8:20
بابی سایت؟؟؟

منم قدیما که محمد صادقم توو دلم بود یه سره نینی سایت بودم ولی الانا نه!

یعنی اون قدا وقت ندارم!!!
***************************
شیطون شدی پسری ی یی؟؟؟
بیا ببین محمد صادق من چطوره!!!!!!

احتمال زیاد که این ماه رمضون خونه هیشششششششششکی نرم!!!

نمی دونم چه بهونه ای جور کنم!!!


سلام زهراجون
اگه بابی سایت هم بود خدا میدونه چی میشد.......
زهراجون چرا نمیخوای بری جایی؟ به خاطر کمردرد یا شیطونیای پسملی؟؟؟
مامان محمد صادق(زهرا)
31 تیر 91 8:37
عزیزم کامنتتو که واسه زهرا جون گذاشته بودی رو دیدم!!!

ببین! اگه اهورا خوشگله غذای کمکی هم خوب می خوره می تونی روزه بگیری!!!

یا لا اقل یه روز در میون!

مواظب خودت و اهورا باش!


آره زهرا جونم با دکتر هم مشورت کردم نظر شما رو داره
این پسملی ماهم که بد غذا هست ولی با زور میخوره عااااااااااااااااااااشقه سوپه
مامان محمد صادق(زهرا)
31 تیر 91 13:32
سمیرا جون واسه هر 2 تاش!

هم این جوجومون خییلی اکتیو شده!
هم من دیگه نمی تونم مثل اون موقع ها بدووم دنبالش!

می ترسم یه وقت خونه ی یکی اینقد بالا و پایین بره و بیاد و دست بزنه که ...

منم خیلی حساسم که کسی اذیت نشه!
واسه همینم همیشه خودم اذیت میشم!!!

(((این شیطنتشم یه دورانی داره!!!مقتضای سن الانشه! نمیگم خیییلی شلوغه! ولی خب همه که بچه کوچیک ندارن بدونن!!!)))

*پس: ترجیح میدم یه کم کمتر خونه ی این و اون برم تا آب از آسیاب بیفته!



میفهمم چی میگی زهرای گلممنم همین نظرو دارم اما از محمدصادق معلومه که ازاون شیطونا ی بد نیست
هنوز هیچی نشده منم پابند خونه شدم دقیقا منم نظرم همینه که کسی اذیت نشه ولی چه کنیم که خودمون اذیت میشیم اشکال نداره بچن دیگه
زهراجون مواظب خودت باش موقع افطار منم دعاکن عبادتت قبول باشه خانمی
بابای امیرحسین
1 مرداد 91 1:37
بدمون نمیاد اسم این بازی که همه رو به خودش مشغول کرده بدونیم. ضمنا خانواده شما خیلی شبیه ماهه. خاله امیرحسین هم اهل فیلم دیدن با لپ تابه، مامنش اهل نی نی سایته منم دائم سر کامپیوترم(بازی نمیکم مشغول کارای دانشگاهم) این کامنتهارو هم تو زنگ تفریحام میذارم!!
مامانی
1 مرداد 91 5:51
سلام سمیرا جونم خوبی؟پسل نازمون خوبه؟ ای خاله به قربونش بره منتظرتم بیا وبم عزیزم
مامانی
2 مرداد 91 12:37
سلام عزیزم تو وبم منتظرتونم برو خصوصی
مامان محمد صادق(زهرا)
3 مرداد 91 17:22
بیا گلم... فیلم محمد صادقم و گذاشتم!
شمیم دختر عموی اهورا
3 مرداد 91 17:43
سلام سمیرا بازیش چیه کنجکاو شدم؟:اهورا خوبه؟دلم براش تنگ شده از طرف من ببوسش O
شقایق دختر عموی اهورا
3 مرداد 91 17:47
اهوراااااااااااااا عاشقتم شوهر خواهر عزیزم
شمیم دختر عموی اهورا
3 مرداد 91 17:50
شقایق جون خواهرت بزرگ تر از اهوراست ....اهورا میخواد در اینده دختر کیمیا را بگیره...
کیمیا دختر عموی اهورا
3 مرداد 91 17:52
بله اهورا داماد خودمه....... دعوا نکنید
شقایق دختر عموی اهورا
3 مرداد 91 17:53
نههههههههههههههههههههههههههههههههه
شمیم دختر عموی اهورا
3 مرداد 91 17:56
متاسفم.......................................................................................................................اره
مامان هانیه سادات
4 مرداد 91 10:49
سلام.من لینکتون کردم. منو با اسم وبم بلینک.ممنون
مامانی
4 مرداد 91 13:31
ببخشگلم نمیتونم
مامانی
4 مرداد 91 17:00
حلالم کن دلم رفتی حرم دعام کن برزا طه و زایمانم برا عاقبت بخیر همه..... دوست دارم