شرمندگی
سلام به پسر عزیز تر از جانم و یه سلام گرم به همه دوستای خوبم که به یادم هستن
الان که دارم اینارو مینویسم خیلی ناراحت و خجالت زدم به دلیل غیبت طولانی که داشتم اما تا حدودی دست خودم نبود یه مدته بینیمو عمل کردم و همین موضوع باعث شد تنبل بشمو نتونم بیام
این پست صرفا جهت عذر خواهی و طلب بخشش بوده و هیچ کاربرد دیگری ندارد
پست بعدی جبران میکنم و کلی عکس میذارم و کلی حرف میزنم
قند عسلو از شیر گرفتم و یه مدته خیلی پرخاشگر شده که امیدوارم خوب بشه.مدام خودشو میزنه دستشو گاز میگیره و بداخلاقی میکنه
قرار بود واسه پسملی یه تولد خوشگل بگیریم که متاسفانه بنا به دلایلی موکول شد به بعدازمحرم.تمام تلاشمو کردم که قبل از محرم بشه اما بی فایده بود
آخیییییی چقد دلم تنگ شده بود واسه نوشتن
این مدت عزیزکم خیلی چیزا یاد گرفته که ایشاا... تو پست های بعدی همه رو مینویسم
فعلا من میرم ولی خیلی خیلی زود برمیگردم باااااای