نامه دختر همسایه
نامه به اهورا جونم
سلام گل نازم دیشب واسه افطار مهمون داشتیم همه کارامو کرده بودمو داشتم به تو شیر میدادم که یهو زنگ درو زدن منم این شکلی شدم
دخترای همسایه بودن دوتاشون دوقلو بودن اون یکی هم همسایه دیوار به دیوار اوناس.گفتم اهورا خوابه گفتن باشه از آیفون نگاشون میکردم دیدم میخوان از زیر در چیزی بندازن تو حیاط دوباره زنگو زدن و دلم نیومد ردشون کنم درو باز کردم اومدن چندتا کاغذ دادن! واسه تو نامه نوشته بودن هههههههههههه
انقد خندیدم که نگو
بعد هم رفتن تو اتاق تو و مشغول بازی شدن تو هم بچه یکیشون بودی هر دفه هم سر این موضوع باهم مشکل دارن
آخر سر هم تو بغلشون خوابت برده بودو اونا هم رفتن...
متن نامه
اهورا جون عزیزم دوستت دارم
گوکولی مگولی
جالب اینجاس همشون یه جور نامه نوشته بودن...
مهمونا که اومدن منم هول شدمو همه کارام قاطی پاطی شد!
تو هم که خدا خیرت بده انقد نق نق کردی که خدا میدونه عمه یا تو رو آروم میکرد یا پریا رو. خیلی خسته شده بودم بابا هم خیلی کمکم بود هم مشغول تو بود هم مهمونا،فکر کنم چون از خواب بیدار شدی و با جمعیت روبه رو شده بودی همش بهونه میگرفتی!خلاصه به هر ترتیبی بود به خوبی و خوشی گذشت!
آخر شب هم با دستمال سر پریا چند تا عکس ازت گرفتم , دستمال سرشو جا گذاشته بود و ما هم سو استفاده کردیم
امروزم بابایی با مامان لعیا ( مامان بزرگش ) رفت تهران , مامان لعیا نوبت دکتر داشت منم واسه تو از دکترت نوبت گرفته بودم چون چند روزه سرفه میکنی , ساعت سه بعد از ظهر با عمه معصومه راهی مطب شدیم . دکترت گفت همه چیزت خوبه و یه کوچولو سرما خوردی اما انگار نشتنت یه کم دیر شده واسه همین واست آمپول نوشت
سر راه رفتیم درمانگاه و زدیم قربونت بشم انقد قوی هستی که فقط یه کوچولو گریه کردی
اینم عکسات...
خیلی خوشملی
وقتی پسملی دخملی میشود
جون دلمی
در حال کندو کاو