عروسی
عروسی هم تموم شد
امروز به اتفاق مامانی و خاله و خاله های مامان رفتیم آرایشگاه که بریم عروسیه پسرداییه مامان هم خوش گذشت هم نه خوش گذشت چون همه دور هم بودیمو مسخره بازی میکردیم بد گذشت چون وسطای مجلس شما شروع کردی به گریه کردنو جیغ زدن! هرکسی از راه میرسید بغلت میکردو باهات بازی میکرد خلاصه دست ب دست کل مجلس گشتی و همین بغل کردنهای مکرر خستت کرد
خیلی ناراحت بودی وخیلی بهت سخت گذشت،الهی بمیرم که عذاب کشیدی
بابایی گفت نریم دنبال ماشین عروس فقط بریم خونه که نی نی دردونه من راحت باشه.برگشتیم خونه و شروع کردی به آواز سر دادن ای جااااااااااااااااانم
بعد از یه کم وول خوردنو خوانندگی رفتی لا لا
پسمل کوچولوی ما؛وقتی خوابی خیلی دلمون برات تنگ میشه هرچند وقتی هم که بیداری یکسره غُر میزنی و بغل میخوای ولی با تمام اینا عاشقتیمو دیوونه وار دوست داریم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی