روزهای ما و فندوقی
سلام به یدونه فندوق خودم
یه مدتیه حال نداری.آبریزش بینی و سرفه البته شیطونیات همچنان پابرجاس
غذاخوردنت خداروشکر بهتر شده نه خیلی خوب اما قابل تحمله.چندروز پیش رفته بودیم دکتر وزنت خیلی خیلی خوب شده 11 کیلو شدی فندوقی باورم نمیشهذوق کردنای مادرانس دیگه
خلاصه یه مدتیه خیلی خوشمزه و شیرین شدی یه کلمه های به کار میبری که واقعا شیرینن
اَدووو
هنوز دقیق معنیشو نمیدونیم ولی بیشتر منظورت سلامه هههه
آب رو واضح میگی
غذا یا یه چیز خوردنی که بخوای تند تند میگی هام
بابا مامانو کامل و بی نقص میگفتی اما چندوقته دیگه نمیگی
به بابا میگی دَدَ به مامان هم میگی دَدَ یعنی هرموقع بخوای صدامون کنی و کار داشته باشی اینجوری صدامون میکنی
خیلی هم با محبتی مخصوصا در رابطه با بچه ها
راستی مامانی روی فلاش تانک توی دستشویی یه یاکریم ناز دوتا جوجه داره که ازشون عکس گرفتم البته وقتی که مامانشون رفته بود واسشون غذا بیاره
این اولین عکسشونه
اینجا مامانشون یا باباشون اومد
این عکسشون هم واسه امروزه یه کوچولو تغییر کردن
عااااااااااااااااشقتم مهربون
الهی مامان فدات بشه که داری جارو میزنی
قربونت برم که کلی هم خسته شدی ولی از ذوقت دست بردار نبودی
مامانی فدات بشه که از الان کمکشی
دیگه واقعا خسته شده بودی عشقم
آخرشم میخواستی عین خودم جارو رو جمع کنی ولی زورت نمیرسید دردونه من
عزیزکم مامانی داشت بهت آهنگ کودکانه نشون میداد که یهو دیدیم خوابت برده
الهی مامان قربون فضولیات و بهم ریختگیات بشه
خیلی دوست دارم یدونه پسر من
بابا حموم بود که گوشیش زنگ خورد تو هم کلی اصرار داشتی که گوشی رو بهش بدی