دردونه با برف
سلام عزیز دل مامان
چندروز پیش یکم برف اومد و بابایی تورو آماده کرد تا ببره بیرون برفارو ببینی.اولش فقط نگاه میکردی البته خیلی هم تعجب کرده بودی دونه های برف که مینشست رو لباست میگفتی اه
فک میکردی چیز بدیه بعد که خوشت اومد دیگه نمیخواستی بیای تو خونه خیلی هم سرد بود میترسیدم سرما بخوری اما انقد خوشت اومده بود اصلا به حرفمون گوش نمیدادی دونه های برفو نگاه میکردی و میگفتی آب الهی قربونت برم
عاشقتیم پسرم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی